استخدام نیروی کار ( اینجا مشاغل تولید می شوند)

از آنجائیکه شرکت ها، واحدهای تولیدی و صنفی زیادی به اینجانب سفارش نیروی کار می دهند از طرفی دیگر دانشجویان زیادی تقاضای کار دارند، به این فکر افتادم که در این بخش بانک اطلاعاتی از جویندگان کار تشکیل دهم تا زمینه ساز کاریابی دوستان شود. لطفا جدول تکمیل شده زیر را به همراه فایل اسکن عکس خود به نشانی صندوق الکترونیکی 

ghorbani_uast@yahoo.com 

ایمیل بزنند. چنانچه از دانشجویان علمی کاربردی نباشند هم می توانند تقاضای خود را بدهند:


نام و نام

خانوادگی

رشته

تحصیلی

نام

دانشگاه

زمان

فارغ

التحصیلی

شهرستان

محل

سکونت

میزان

آشنایی با

کامپیوتر

میزان

روابط

عمومی

تاریخ

تولد

مجرد یا

متاهل

انتظارات

شما از

محیط کار

شماره

تلفن

همراه

آدرس

ایمیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ضمنا همین حالا سه شرکت  در شهر بابل برای جذب نیرو سفارش داده اند. پس در اسرع وقت موارد بالا را ارسال نمایید.

موضوع پروژه دوم دانشجویان مرکز بهزیستی

با سلام و احترام، دانشجویان گرامی لطفا پروژه مربوطه را در وبلاگ خود درج نمایند،

سپس نشانی وبلاگ خود را به همراه نام خود و نام مرکز آموزشی خود به صندوق الکترونیکی

Ghorbani_uast@yahoo.com

تا روز دوشنبه مورخ  2 ژانویه 2012 برابر با  12 دی 1390 ارسال (ایمیل) نمایید.

ضمنا از جلسه آینده آمادگی ارائه خلاصه مقاله خود را حداکثر در 5 دقیقه به شکل کنفرانس داشته باشید.

در صورت هر گونه ابهام نیز می توانید از طریق همین نشانی، طرح موضوع کنید.

 با تشکر و روزگارتان شاد

 

ردیف

موضوع

نام دانشجو

1

رازهای پیدا کردن مشتری

اسماعیلی جعفر زاده

2

۲۵ نکته برای اینکه در محل کار کارآمدتر و شادتر باشیم

جانبابایی

3

 هدف بدون برنامه، یک رؤیاست

جوانمرد

4

نشانه‌های یک شغل زجرآور را بشناسیم

خنداخند

5

پانزده موردی که آرزو داریم اختراع شوند

رحیمی

6

افکار خود را بازنگری کنید!

رضائی گرزی

7

خلاصه ۴۵ کتاب مدیریت در ۴۵ جمله

شیرازی

8

اشتغال چه تاثیری بر عملکرد زن و روحیات او دارد؟

عباسی

9

استعداد ذاتی خود را کشف کنید

عطاپور

10

هفت قانون طلایی مذاکرات فروش

غفاریان

11

کسب  و کارتان چه رنگی است؟

قربان نیا

12

10 درس مهم تجارت اینترنتی

کاردگر

13

پنج توصیه ثروتمندترین مرد جهان(بیل گیتس) برای موفقیت در کسب و کار

گرزین

14

هفت‌ ‌راز جهانی افراد خوش شانس!

معصومی

15

چگونه بهتر فکر کنیم ؟

مهدوی

16

چگونه در محل کار، ابتکار عمل نشان دهیم

نصری

17

پنج مهارت کسب و کار آینده ساز

نظریان

18

هفت درس از فرهنگ تجارت ژاپنی ها

هاشمی

19

پنج راه برای رونق دادن به کارتان پس از اخراج شدن

وطنی

20

صبر و حوصله، مهمترین ارکان موفقیت شغلی

یوسفی

21

ده توصیه برای بهبود مستمر

آقا گل زاده

22

نکته های عملی و کاربردی برای مدیریت شروع یک تجارت موفق

ایمانی

23

هشت استراتژی برای اینکه همانند یک نابغه فکر کنید

باقری

24

ده راه برای اینکه از شغل خود لذت ببریم

جعفری منش

25

چگونگی انتخاب هدف و تلاش برای رسیدن به آرزوها

حسنجانزاده

26

هوش هیجانی ابزاری نوین در مدیریت بازار

حسینعلی

27

عناصر تصمیم گیری در انتخاب شغل

حقانی

28

دلسردی از کار و چند راه حل

رستگار

29

هدف گذاری

رضوی

30

شیوه های کاهش هیجان در محیط کار

رمضان نژاد

31

چگونه بر استرس در محیط کار غلبه کنیم؟

رمضانپور

32

آیا از شغل خود راضی هستید؟

سیدی زاده

33

دوازده علامت برای فرا رسیدن زمان تغییر شغل

عالمیان

34

چگونه از دیگران انتقاد کنیم؟

عالیشاه

35

اعتماد به نفس چیست؟ چگونه آن را افزایش دهیم؟

عبادی

36

مدیریت نگرش

عشوری

37

چگونه با تقویت فنون برقراری ارتباط به پیشرفت خود کمک کنیم؟

علی پور گرجی

38

هوش تجاری برای مدیران

فولادی

39

چطور روحیه کاری را بالا ببریم؟

مرادی

40

ده توصیه مدیریتی از یک کارآفرین موفق

مصطفی پور

41

مدیریت ارتباط با مشتری

هاشمیان

 

موضوع پروژه دوم دانشجویان سازه های سنگین

با سلام و احترام، دانشجویان گرامی لطفا پروژه مربوطه را در وبلاگ خود درج نمایند،

سپس نشانی وبلاگ خود را به همراه نام خود و نام مرکز آموزشی خود به صندوق الکترونیکی

Ghorbani_uast@yahoo.com

تا روز جمعه مورخ  30 دسامبر 2011 برابر با  9 دی 1390 ارسال (ایمیل) نمایید.

ضمنا از جلسه آینده آمادگی ارائه خلاصه مقاله خود را حداکثر در 5 دقیقه به شکل کنفرانس داشته باشید.

در صورت هر گونه ابهام نیز می توانید از طریق همین نشانی، طرح موضوع کنید.

 با تشکر و روزگارتان شاد

 

ردیف

موضوع

نام دانشجو

1

نقش اینترنت در خلق ارزش

 ترابی

2

۲۵ نکته برای اینکه در محل کار کارآمدتر و شادتر باشیم

 ملکی فرد

3

 هدف بدون برنامه، یک رؤیاست

 صفر نژاد

4

نشانه‌های یک شغل زجرآور را بشناسیم

  فاطمه حسینی 

5

پانزده موردی که آرزو داریم اختراع شوند

 اسدیان

6

افکار خود را بازنگری کنید!

 باقرزاده

7

خلاصه ۴۵ کتاب مدیریت در ۴۵ جمله

 حاجیان 

8

اشتغال چه تاثیری بر عملکرد زن و روحیات او دارد؟

 درویشی

9

استعداد ذاتی خود را کشف کنید

 سنجابی

10

هفت قانون طلایی مذاکرات فروش

 طاهره عباسی

11

کسب  و کارتان چه رنگی است؟

 عبدی

12

10 درس مهم تجارت اینترنتی

 فاطمه محمدی

13

پنج توصیه ثروتمندترین مرد جهان(بیل گیتس) برای موفقیت در کسب و کار

 نظری

14

هفت‌ ‌راز جهانی افراد خوش شانس!

 مازندرانی

15

چگونه بهتر فکر کنیم ؟

 موسی زاده

16

چگونه در محل کار، ابتکار عمل نشان دهیم

 نمایان

17

شیوه های تغییر رفتار

 اکبری

18

اشتباهات شغلی

 مومن پور

19

پنج راه برای رونق دادن به کارتان پس از اخراج شدن

 پناهی

20

صبر و حوصله، مهمترین ارکان موفقیت شغلی

 ادیانی

21

ده توصیه برای بهبود مستمر

 همت اله صادقی

22

نکته های عملی و کاربردی برای مدیریت شروع یک تجارت موفق

 اذعانی 

23

هشت استراتژی برای اینکه همانند یک نابغه فکر کنید

 شبستانی

24

ده راه برای اینکه از شغل خود لذت ببریم

 عسکری 

25

چگونگی انتخاب هدف و تلاش برای رسیدن به آرزوها

 کریمی مله

26

هوش هیجانی ابزاری نوین در مدیریت بازار

 سیدرسول حسینی

27

عناصر تصمیم گیری در انتخاب شغل

 صدر

28

دلسردی از کار و چند راه حل

 محمدنژاد 

29

هدف گذاری

 میرشفیعی

30

شیوه های کاهش هیجان در محیط کار

 آرون

31

چگونه بر استرس در محیط کار غلبه کنیم؟

 بهزادنیا

32

آیا از شغل خود راضی هستید؟

 خرم

33

پنج خصوصیت اخلاقی افراد پر درآمد

 دوستی

34

چگونه از دیگران انتقاد کنیم؟

 روحی

35

اعتماد به نفس چیست؟ چگونه آن را افزایش دهیم؟

 شعبان پور

36

مدیریت نگرش

 صالحی

37

چگونه با تقویت فنون برقراری ارتباط به پیشرفت خود کمک کنیم؟

 طریقتی

38

هوش تجاری برای مدیران

  امیر عباسی

39

چطور روحیه کاری را بالا ببریم؟

 محمد عباسی

40

ده توصیه مدیریتی از یک کارآفرین موفق

  امید محمدی

41

مدیریت ارتباط با مشتری

 نیکخو

42

صول برقراری ارتباط با افراد مشکل‌دار

 اسمعیلی

43

مهمترین ویژگی های رهبری کارآفرین

 یعقوبی

44

اصول مدیریتی کایزن

 ایزدی

45

ده سئوال کلیدی برای استخدام

 خزائی

46

نکات اساسی برای شروع یک کسب و کار موفق

 سلطانی 

47

ایجاد یک نام تجاری سر زنده

 سمیه صادقی

48

دوازده علامت برای فرا رسیدن زمان تغییر شغل

 جلالی

49

هفت درس از فرهنگ تجارت ژاپنی ها

 عظیمی

50

ده نکته برای انتخاب یک کسب و کار خانگی

 سیدطالبی

51

تفاوت کارآفرینان موفق و ناموفق

 سیه چهره

52

چهار کلید موفقیت در کسب و کار خانوادگی

 صباغ

53

پنج مهارت کسب و کار آینده ساز

 فلاح نژاد

54

اندیشه کسب و کار

 علی آبادیان

55

مکانی مناسب برای کسب و کار

 رحیمی

56

هنر بازاریابی تلفنی

 نوروزی

57

رازهای پیدا کردن مشتری

 نوری

58

ده فرمان بازاریابی

 یوسفیان

چهل عادت موثر افراد موفق

کرایگ هایپر؛ نویسنده، محقق، مقاله‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و یک سخنران حرفه‌ای است. در ۲۵ سال گذشته، او با کارهایش به‌عنوان یک کارشناس حرفه‌ای موفقیت در حوزه‌های شخصی و اجتماعی معرفی شده. هاپیر یک سایت هم درباره سخنرانی موثر دارد که در آن نوشته:«من خواسته‌ام بخش‌های مهم کتاب‌های کمکی که تا به حال خوانده‌ام و تجربه‌هایی که در زندگی‌ام داشته‌ام را به صورت ۴۰ نکته کلیدی فشرده کنم و در اختیار دیگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب‌هایی که در سطح جهانی فروخته می‌شوند و درباره خودیاری هستند ممکن است برای بعضی‌ها قابل استفاده باشند ولی من مایلم چیزی بنویسم که برای همه مفید واقع شود. »

1.فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

2.از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

3.روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

4. آنها روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان آید.

5.مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

6.سوالات درستی از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

7.به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. شکایت کردن باعث می شود که فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن قرار گیرد.

8. سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها هوشیارانه مسوولیت کارهایشان و همچنین نتایج کارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.

9.وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

10.همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی می‌کنند و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

11.خودشان را با افرادی که با آنها هم‌فکر هستند متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.

12.بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

13.به وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی‌ می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

14.بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

15.در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

16.آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

17.همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

18.دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

19.ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.

20.با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ‌وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.
21.منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

22.وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

23.بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

24.ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

25.برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

26.در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

27.ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

28.تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

29.اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.

30.از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می‌کنند و چه دارند و چه طور به نظر می‌رسند، توجهی ندارند.

31.دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا به خواسته‌هایشان برسند خوشحال می‌شوند.

32.متواضع هستند و اشتباهات‌شان را با خوشحالی می‌پذیرند و به راحتی عذرخواهی می‌کنند. آنها از توانایی‌هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی‌شوند. آنها خوشحال می‌شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی‌شان لذت می‌برند.

33.انعطاف‌پذیر هستند و تغییر را غنیمت می‌شمارند. وقتی وضعیتی پیش می‌آید که عادت‌ها و آسایش روزمره‌شان را بر هم می‌زند از آن استقبال می‌کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می‌پذیرند.

34.همیشه سلامت جسمانی خود‌شان را در وضعیت مطلوبی نگه می‌دارند و می‌دانند که بدنشان خانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

35.موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می‌کنند و تنبلی نمی‌کنند.

36.همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

37.با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی‌کنند.

38.وقت‌شان و انرژی‌شان را روی وضعیت‌هایی که از کنترل‌شان خارج‌ است صرف نمی‌کنند.

39.کلید خاموش روشن دارند. می‌دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی‌شان لذت می‌برند و سرگرم می‌شوند.

40.آموخته‌هایشان را تمرین می‌کنند. درباره تئوری‌های عجیب و غریب خیالبافی نمی‌کنند بلکه واقع‌بینانه زندگی می‌کنند.

 

 

موضوع پروژه دوم دانشجویان مرکز فرهنگ و هنر واحد 4 بابل

با سلام و احترام، دانشجویان گرامی لطفا پروژه مربوطه را در وبلاگ خود درج نمایند،

سپس نشانی وبلاگ خود را به همراه نام خود و نام مرکز آموزشی خود به صندوق الکترونیکی

Ghorbani_uast@yahoo.com

تا روز سه شنبه مورخ  27 دسامبر 2011 برابر با  6 دی 1390 ارسال (ایمیل) نمایید.

ضمنا از جلسه آینده آمادگی ارائه خلاصه مقاله خود را حداکثر در 5 دقیقه به شکل کنفرانس داشته باشید.

در صورت هر گونه ابهام نیز می توانید از طریق همین نشانی، طرح موضوع کنید.

 با تشکر و روزگارتان شاد


ردیف

موضوع

نام دانشجو

1

هدف گذاری کاربردی، با خودتان در آینده ملاقات کنید

آهنگری

2

آینده  ایده پردازی

مهدی اخوان بازگیر

3

آینده را با چه ابزارهایی می‌توان ساخت؟

زینب اخوان بازگیری

4

شش نکته مدیریت جهت پیشرفت

اژدری

5

تفاوت سبک های رهبری زنان و مردان

امیرپور

6

افکار خود را بازنگری کنید!

باباعلی زاده

7

خلاصه ۴۵ کتاب مدیریت در ۴۵ جمله

برزگر

8

اشتغال چه تاثیری بر عملکرد زن و روحیات او دارد؟

باباعلی نیا

9

استعداد ذاتی خود را کشف کنید

پاشنا

10

بانوان کارآفرین

پناهنده

11

بیست  ویژگی یک انتقاد

پهلوان

12

آیا جنسیت در کارآفرینی تاثیر دارد؟

پیرفیروزجائی

13

آیا می شود قدرت را به دست زنان سپرد

خانلرزاده

14

هفت‌ ‌راز جهانی افراد خوش شانس!

خزدوز

15

چگونه بهتر فکر کنیم ؟

خلیلی

16

چگونه در محل کار، ابتکار عمل نشان دهیم

زینعلی

17

شیوه های تغییر رفتار

شریفی

18

اشتباهات شغلی

شعبان نیا

19

پنج راه برای رونق دادن به کارتان پس از اخراج شدن

راضیه شعیری

20

صبر و حوصله، مهمترین ارکان موفقیت شغلی

عباسی

21

ده توصیه برای بهبود مستمر

شفیعی

22

نکته های عملی و کاربردی برای مدیریت شروع یک تجارت موفق

صالحی

23

هشت استراتژی برای اینکه همانند یک نابغه فکر کنید

محمد رضا شعیری

24

ده راه برای اینکه از شغل خود لذت ببریم

قاسمی

25

چگونگی انتخاب هدف و تلاش برای رسیدن به آرزوها

قاسمی فرد

26

هوش هیجانی ابزاری نوین در مدیریت بازار

قلی پور

27

عناصر تصمیم گیری در انتخاب شغل

قنبرنژاد

28

دلسردی از کار و چند راه حل

کیائی

29

هدف گذاری

محمدنیا

30

شیوه های کاهش هیجان در محیط کار

مسیبی

31

چگونه بر استرس در محیط کار غلبه کنیم؟

مهرداد

32

آیا از شغل خود راضی هستید؟

میرمحمدنژاد

33

پنج خصوصیت اخلاقی افراد پر درآمد

نورعلی نیاء

34

چگونه از دیگران انتقاد کنیم؟

آزادی

35

اعتماد به نفس چیست؟ چگونه آن را افزایش دهیم؟

استوار

36

مدیریت نگرش

اسلامی

37

چگونه با تقویت فنون برقراری ارتباط به پیشرفت خود کمک کنیم؟

اسماعیل نژاد

38

هوش تجاری برای مدیران

اصغرنژاد

39

چطور روحیه کاری را بالا ببریم؟

امامی

40

ده توصیه مدیریتی از یک کارآفرین موفق

حاجی آقازاده

41

مدیریت ارتباط با مشتری

حبیب پور

42

تفاوت کارآفرین و کاسب

زهرا حسینی

43

مهمترین ویژگی های رهبری کارآفرین

خادم لو

44

اصول مدیریتی کایزن

ساجده درزیکلائی

45

ده سئوال کلیدی برای استخدام

مروارید درزیکلائی

46

نکات اساسی برای شروع یک کسب و کار موفق

دریای لعل

47

ایجاد یک نام تجاری سر زنده

دیباتن

48

دوازده علامت برای فرا رسیدن زمان تغییر شغل

رزاق پور

49

هفت درس از فرهنگ تجارت ژاپنی ها

یحیی زاده

50

ده نکته برای انتخاب یک کسب و کار خانگی

شکری

51

تفاوت کارآفرینان موفق و ناموفق

علی آبادی

52

چهار کلید موفقیت در کسب و کار خانوادگی

علی پور

53

پنج مهارت کسب و کار آینده ساز

فرقانی

54

اندیشه کسب و کار

قانع

55

مکانی مناسب برای کسب و کار

قلی زاده گاوزن

56

هنر بازاریابی تلفنی

کرباسچی

57

رازهای پیدا کردن مشتری

گنجعلی

58

ده فرمان بازاریابی

رضائی

59

هفت قانون طلایی مذاکرات فروش

مهدی نیا

60

کسب  و کارتان چه رنگی است؟

مهری

61

آیا می خواهید زندگی آرام و دلپذیری داشته باشید؟

میرمحسنی

62

10 درس مهم تجارت اینترنتی

هاشمی

63

پنج توصیه ثروتمندترین مرد جهان(بیل گیتس) برای موفقیت در کسب و کار

هراسانی

64

دور کاری

مهدی قلی زاده میری

65

پانزده موردی که آرزو داریم اختراع شوند

یحیی نتاج

66

نقش اینترنت در خلق ارزش

رمضانی

67

۲۵ نکته برای اینکه در محل کار کارآمدتر و شادتر باشیم

رایجی

68

 هدف بدون برنامه، یک رؤیاست

مرندی

69

نشانه‌های یک شغل زجرآور را بشناسیم

باقری

70

اصول برقراری ارتباط با افراد مشکل‌دار

سیده زهرا حسینی راد

درس حسابی

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید . من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم
دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند
.


موضوع پروژه اول دانشجویان مرکز بهزیستی

باسلام و احترام

دانشجویان گرامی لطفا پس از ساخت وبلاگ خود ( روش ساخت آن در پایین همین صفحه اشاره شد) پروژه مورد نظر را در آن درج کنید و نشانی وبلاگ را به آدرس الکترونیکی:

ghorbani_uast@yahoo.com

ایمیل بزنید. حتما در موضوع (subject) ایمیل نام خود و نام مرکز آموزشی خود را بنویسید. ضمنا مهلت انجام پروژه تا روز دو شنبه 19 دسامبر 2011 می باشد. در صورت داشتن هر گونه ابهام از طریق همین آدرس الکترونیکی اطلاع رسانی نمایید.

موفق باشید. با تشکر

نام خانوادگی

موضوع تحقیق

اسماعیلی جعفر زاده

انواع کسب و کار

جانبابایی

اقتصاد دیجیتال ، مفهوم و آثار آن

جوانمرد

شروع کسب و کار

خنداخند

فرایند آشنا سازی ، قبل از شروع به کار

رحیمی

اصول سرمایه گذاری بلند مدت

رضائی گرزی

عناصر تصمیم گیری در انتخاب شغل

شیرازی

چرا کارکنان گوگل در هنگام کار دمپایی به پا می کنند

عباسی

هر شخص قبل از شروع کسب وکار باید بداند که در کدام شهر چه فرصت شغلی وجود دارد

عطاپور

ده توصیه برای فرونشاندن عصبانیت در بگو مگوهای روزمره

غفاریان

نانوتکنولوژی چیست؟

قربان نیا

افراد خلاق چه ویژگی هایی دارند؟

کاردگر

جایگاه بنگاههای کوچک و متوسط در بازار

گرزین

نقش مدیریت فراگیر

معصومی

توسعه اقتصادی چیست؟

مهدوی

آشوکا چیست؟

نصری

چگونگی حفظ مشتریان اینترنتی

نظریان

مدیریت ارتباط با مشتری

هاشمی

آیا بنرهای شما با مشتریان ارتباط برقرار می کنند؟

وطنی

خود ارزیابی

یوسفی

کارآفرینی و نقش فناوری اطلاعات در آن

آقا گل زاده

اندیشه های بنیانگذار سونی

ایمانی

ده اشتباه متداول که قابلیت سود دهی را کاهش می دهد

باقری

تجارت الکترونیک

جعفری منش

بازاریابی از طریق اینترنت چه فوایدی دارد

حسنجانزاده

چگونه تولیدات دیگران را بفروشیم

حسینعلی

بخشی از زندگینامه دکتر محمود حسابی

حقانی

کارآفرینی زنان

رستگار

بازار چیست؟

رضوی

تکنیک افزایش خلاقیت pmi

رمضان نژاد

تکنیک افزایش خلاقیت استخوان ماهی

رمضانپور

هفت قانون طلایی کار

سیدی زاده

ابزارهای تبلیغات دراینترنت

عالمیان

تعریف بنگاههای کوچک و متوسط

عالیشاه

انواع بازار و مشتری های آن

عبادی

طرح کسب و کار چیست؟

عشوری

تاریخچه شرکت سونی

علی پور گرجی

تاریخچه شرکت مایکروسافت

فولادی

اندیشه های بیل گیتس

مرادی

تاریخچه شرکت اپل

مصطفی پور

تاریخچه شرکت ال جی

هاشمیان

کسب و کارهای خانگی

 

نتایج بررسی پروژه اول دانشجویان

ضمن تشکر از کلیه دانشجویان گرامی که در زمان مقرر پروژه خود را ارائه دادند، نتایج به شکل جداول زیر تقدیم می شود. رنگ قرمز نشاندهنده پذیرفته شدن و رنگ آبی نیز عدم پذیرش را نشان می دهد. دوستانی هم که پروژه خود را تهیه نکردند، امیدوارم در گامهای بعدی تلاش بیشتری نمایند . با تشکر

       مرکز علمی کاربردی واحد 4 بابل تا سه شنبه 15 آذر 6 دسامبر

ردیف

نام و نام خانوادگی

ملاحظات

1

مجتبی خادملو

 

2

مهدی اخوان

 

3

ثریا علی آبادی

 

4

علی اصغر هراسانی

 

5

یحیی امامی

 

6

محمد آزادی

 

7

امیرپور

 

8

علیپور

 

9

محمدرضا اسلامی

 

10

طاهره رضایی

 

11

فرقانی

 

12

قاسمی فرد

 

13

شفیعی

 

14

رزاق پور

 

15

پیرفیروزجایی

 

16

صاحبه هاشمی

 

17

قنبرنژاد

 

18

قاسمی

 

19

شعبان نیا

 

20

شکری

 

21

مرندی

 

22

مهدی نیا

بدون درج مطلب

23

حسن قلی پور

16 آذر

24

محبوبه آهنگری

16 آذر

25

قانع

16 آذر

26

دریای لعل

8 آذر پیام تعریف از وبلاگ ارسال نهایی17 آذر

27

ساجده خانلرزاده

8 آذر پیام تعریف از وبلاگ

با آی پی خانم دریای لعل

28

زینب اخوان

با آی پی خانم دریای لعل

29

عذرا میرمحمدنژاد

با آی پی خانم دریای لعل


 

    مرکز علمی کاربردی سازه های سنگین تا جمعه 11 آذر 2 دسامبر

ردیف

نام و نام خانوادگی

ملاحظات

1

اکرم سنجابی

 

2

امیر عباسی

 

3

علی باقرزاده

 

4

رامین محمدنژاد

 

5

عبدی

 

6

ایزدی

 

7

فاطمه محمدی

 

8

سمیه صادقی

 

9

سلطانی

 

10

سیه چهره

 

11

درویشی

 

12

صباغ

 

13

نظری

 

14

اسدیان

 

15

اسمعیلی

 

16

فلاح نژاد

 

17

ترابی

 

18

علی آبادیان

 

19

طاهره عباسی

باید اصلاح میشد

 

 

بیایید کودکان را کارآفرین بار بیاوریم:کامرون هرولد (کارآفرین)

حاضرم شرط ببندم که من احمق ترین فرد در این اتاق هستم چون در مدرسه قبول نمی شدم. من همیشه با مدرسه در کشمکش بودم. اما چیزی که در آن سنِ کم هم می دانستم این بود که من عاشق پول و عاشق کسب و کار بودم. و عاشق کارآفرینی. و من کارآفرین بار آمده بودم. و چیزی که از آن موقع مشتاقانه به دنبالش بودم- و من تا همین حالا راجع بهش با کسی صحبت نکردم- و این اولین بار است که کسی این رو می شنود، به غیر از همسرم که سه روز قبل شنید، چون پرسید "سخنرانی ات راجع به چیست؟" و من بهش توضیح دادم- اینه که فکر کنم ما فرصت پیدا کردنِ بچه هایی که خصلت کارآفرینی دارند را از دست می دیم، و این که اونها را کارآفرین تربیت کنیم و بهشون نشان بدهیم که کارآفرین بودن واقعا باحاله. این چیز بدی نیست که مردم ازش بد بگن، که البته در اکثر جوامع این طور هست.

کودکان، وقتی که ما بزرگ میشیم رویاهایی داریم. و برای یک کارهایی شوق داریم و خیال و تصوراتی داریم. اما اینها یک جورهایی نابود می شن. و به ما گفته میشه که باید بیشتر درس بخونیم یا باید بیشتر تمرکز کنیم یا معلم خصوصی بگیریم. و والدین من برای من معلم خصوصی زبان فرانسه گرفتند، و من هنوزم در فرانسوی افتضاحم. دو سال قبل، من در برنامه ارشد کارآفرینی MIT بالاترین امتیاز را به عنوان سخنران کسب کردم. و این یک سخنرانی برای کارآفرینانی از سرتاسر دنیا بود. کلاس دوم که بودم، یک رقابت سخنرانی در سطح شهر رو برنده شدم. ولی هیچکس هیچ وقت نگفت: "هی، این بچه سخنران خوبیه. اون متمرکز نمیشه ولی اینجا و اونجا به آدم ها انرژی میده." یک نفر هم نگفت که "اون رو برای سخنرانی پرورش بدهیم." به جاش گفتند برام تو درسهایی که ضعیفم معلم خصوصی می گیرند.

پس بچه ها این خصلت ها رو به نمایش می ذارند. و ما باید به دنبالشان باشیم. من فکر می کنم ما باید بچه ها رو کارآفرین تربیت کنیم به جای اینکه وکیل شان کنیم. و متاسفانه نظام آموزشی دنیا رو اینطور تعلیم داده که بگه "هی، بیا دکتر یا وکیل بشو." و ما داریم یک فرصت را از بین می بریم هیچ کس هیچ وقت نمی گوید "هی، کارآفرین باش." کارآفرینان- که تعداد زیادی از اونها در این سالن هستند- کسانی هستند که ایده هایی دارند و شور و اشتیاق دارند یا نیازهایی را در دنیا می بینند و تصمیم می گیرند که بایستند و انجامش بدهند. و ما هر کاری می کنیم که این اتفاق رخ دهد. و ما این امکان را داریم که اون گروه از مردم اطرافمان که می خواهند اون رؤیا را بسازند، با خودمان همراه کنیم. و فکر کنم اگر بتونیم کودکان را به ایده ی کارآفرین شدن، در سن کم، معتقد کنیم می تونیم هر آنچه که مشکل امروز ما هست را تغییر بدیم. هر مشکلی که وجود داره، کسی هست که برای اون ایده ای داشته باشه. و در کودکی کسی نمی تواند بگوید که این ایده عملی نیست چون آنقدر نادان هستید که عملی نبودن به نظرتان نمی رسد.

به گمان من همه ما، چه به عنوان والدین و چه به عنوان جامعه، باید به کودکان ماهی گیری را یاد بدهیم به جای آن که به آنها ماهی بدهیم. ضرب المثل قدیمی که می گه: "اگه می خواهی به فردی یک روز غذا بدهی، به او ماهی بده. اگر می خواهی برای همه عمر او را سیر کنی، به او ماهی گیری یاد بده." اگر بتوانیم به کودکان کارآفرین شدن را آموزش بدهیم، به اونهایی که خصلتش رو دارند، درست مثل اینکه به اونهایی که استعداد علمی دارند تعلیم می دهیم که در علم ادامه بدهند. چی می شد اگر می توانستیم کسانی که استعدادهای کارآفرینی دارند رو تشخیص بدهیم و اونها را برای کارآفرین شدن تعلیم بدهیم؟ می تونستیم کودکانی داشته باشیم که کسب و کار راه می اندازند به جای اینکه منتظر اعانه دولت باشند.

کاری که ما می کنیم اینه که می نشینیم و به کودکانمان کارهایی که نباید بکنند را آموزش می دهیم. دست نزن، گاز نگیر، فحش نده. همین الان ما به کودکانمان یاد می دهیم که چگونه دنبال شغل واقعا خوبی باشند، می دونید، سیستم آموزشی به اونها یاد می ده که دنبال شغل هایی مثل دکتر و وکیل شدن و حسابدار و دندانپزشک شدن و معلمی و خلبانی بروند. و رسانه ها می گویند که خیلی خوبه اگر بتوانیم یک مدل یا یک خواننده یا یک قهرمان ورزشی مثل سیدنی کرازبی باشیم. برنامه های رشته MBA ما به بچه ها یاد نمی دهند که کارآفرین باشند. به همین دلیل که من در رشته MBA تحصیل نکردم-- علاوه بر اینکه نمی تونستم هم وارد بشوم چون با متوسط 61 درصد در دبیرستان و بعد متوسط61 درصد در تنها دبیرستان در کانادا که من را پذریفت، مدرسه کارلتون- ولی در هر صورت برنامه های MBA ما به کودکان کارآفرینی یاد نمی دهند. بلکه به اونها یاد می دهند که بروند در شرکت های بزرگ کار کنند.

پس کی این شرکت ها رو تاسیس کنه؟ فقط عده ی معدودی از اینها حتی در ادبیات عامه، تنها کتابی که من پیدا کردم - و در ضمن این باید در لیست مطالعه همه شما باشه- تنها کتابی که دیدم کارآفرین ها رو قهرمان می کنه کتابه "بی اعتنایی اطلس" بود. تمام چیزهای دیگه عادت دارند به کارآفرین ها بنگرند و بگن اینها آدم های بدی هستند. من حتی به خانواده ام هم که نگاه می کنم. هر دو پدربزرگ من کارآفرین بودند. پدرم کارآفرین بود. برادرم و خواهرم و خودم، هر سه ما صاحب شرکت هستیم. و ما تصمیم گرفیتم که این کارها رو شروع کنیم چون حقیقتش تنها جایی بود که به ما می خورد. ما به کار معمولی نمی خوردیم. نمی تونستیم برای یک نفر دیگه کار کنیم چون خیلی سرسخت بودیم و همه مون خصلت های دیگه ای داشتیم.

ولی کودکان هم می تونند کارآفرین بشن. من در چند سازمان بین المللی مشارکت دارم به نام سازمان کارآفرینان و سازمان مدیران جوان. من به تازگی از سخنرانی در بارسلونا در کنفرانس جهانی سازمان مدیران جوان آمده ام، و هر کسی که در اونجا دیدم که کارآفرین هم هست با مدرسه مشکل داشته. من 18 تا از 19 نشانه اختلال کم توجهی را دارم. این شی که اینجاست حالم رو ناجور می کنه. (خنده) احتمالا به همین دلیل الان یک مقدار هراسیده ام-- جدا از اینکه کافئین و شکری که خورده ام هم بی تاثیر نیست- ولی این برای یک کارآفرین خیلی عجیبه. اختلال کم توجهی، اختلال دوقطبی. می دونستید به اختلال دوقطبی لقب بیماری مدیران داده اند؟ تد ترنر این اختلال رو داشت. استیو جابز داره. 3 تا موسس نت اسکیپ دارن. می تونم باز هم نام ببرم. کودکان-- شما این علائم رو در کودکان می بینید. و کاری که ما می کنیم اینه که به اونها ریتالین (داروی افسردگی) می دهیم و می گیم، "از نوع کارآفرین نباش. خودت رو با سیستم دیگه تطبیق بده و دانش آموز بشو." شرمنده، کارآفرینان دانش آموز نیستند. ما تیز هستیم. ما سریع بازی رو متوجه می شیم. من مقاله می دزدیدم. در امتحان ها تقلب می کردم. من بچه هایی رو استخدام می کردم که تکلیف های حسابداری من در دانشگاه رو انجام بدن. برای 13 تکلیف متوالی. ولی به عنوان کارآفرین شما حسابداری نمی کنید، شما حسابدار استخدام می کنید. پس من این رو زودتر متوجه شدم.

(خنده)

(تشویق)

حداقل می تونم اعتراف کنم که تو دانشگاه تقلب کردم؛ بیشتر شماها این کار رو نمی کنید. حتی از مقاله من نقل هم شده است- و من به کسی که در کتابش از مقاله من نقل کرد گفتم- از من در کتاب درسی دانشگاه نقل شده است در هر دانشگاه کانادا و مدرسه عالی در کتاب حسابداری مدیریتی، در فصل هشت هست. من فصل 8 رو با بحث بودجه بندی آغاز کردم. و به مولف کتاب، بعد از مصاحبه با من، گفتم که من در همین درس تقلب کردم. و این به نظرش آنقدر خنده دار بود که در متن نیاورد.

اما کودکان، شما این نشانه ها رو در اونها می بینید. تعریف کارآفرین اینه "فردی که تشکیلاتی را راه اندازی و اداره می کند و مخاطره ی کسب و کار خود را می پذیرد." این به این معنی نیست که باید MBA بخونید. این مستلزم این نیست که به مدرسه بروید. این فقط بدان معناست که در مورد چند چیز باید قلبا احساس مناسبی داشته باشید. و ما زیاد شنیدیم که آیا این چیزها اکتسابی هستند یا مادرزادی؟ آیا چیز اول مهم است یا دومی؟ کدومش؟ خوب، من فکر می کنم هیچ کدوم. فکر کنم می تونه هر دو هم باشه. من کارآفرین بار آمدم.

از زمان بچگی که داشتم بزرگ می شدم، انتخاب دیگه ای نداشتم چون در سن خیلی کم یاد گرفته بودم که-- زمانی که پدرم فهمید که من با هر چیزی که در مدرسه آموزش داده می شد تطابقی نداشتم-- که پدرم می تونه به من یاد بده که کسب کار رو در سن خیلی کم درک کنم. او ما رو، هر سه ما رو، به این شکل بار آورد که از به استخدام در آمدن متنفر باشیم و عاشق خلق شرکت هایی باشیم که بتونیم افراد دیگر را استخدام کنیم.

اولین شرکت من، زمانی که هفت سالم بود و در شهر "وینی پگ" بودم، روی تخت دراز کشیده بودم و یکی از این تلفن های با سیم بلند دستم بود و به خشک شویی های وینی پگ زنگ می زدم که ببینم برای چوب لباسی چقدر به من دستمزد می دهند. و مادرم اومد داخل اتاق و گفت، "از کجا می خوای چوب لباسی گیر بیاری که به خشک شویی ها بفروشی؟" من گفتم: "بریم زیرزمین یک نگاه بندازیم." و رفتیم زیرزمین وقفسه رو باز کردم. و تقریبا هزار تا چوب لباسی بود که جمعشون کرده بودم. جریان اینطور بود که زمانی که به مادرم می گفتم که میرم با بچه ها بازی کنم، در واقع در محله، خانه به خانه می رفتم و از همسایه ها چوب لباسی می گرفتم. که در زیرزمین بذارم و بفروشمشون. چون چند هفته قبل مادرم به من گفته بود می تونی دستمزد بگیری. معمولا دو سنت برای هر چوب رختی می دن. و من با خودم فکر کردم، خوب چندین نوع چوب لباسی وجود داره. و بنابراین رفتم و اونا رو جمع کردم. و می دونستم که نمی خواست من برم چوب لباسی جمع کنم، ولی در هر صورت این کار رو کردم. و یاد گرفتم که با آدم ها میشه حتی مذاکره کرد. یکی به من سه سنت رو پیشنهاد داد و من برای سه سنت و نیم قانعش کردم. من حتی در سن هفت سالگی می دونستم که می تونم کسری از یک سنت رو هم بگیرم و افراد اون رو می پردازن چون ضرب می شد و مقدارش زیاد می شد. در هفت سالگی این رو فهمیدم. 3.5 سنت به ازای هر یک از هزار تا چوب لباسی گرفتم.

من محافظ پلاک ماشین رو خونه به خونه می فروختم. پدرم منو مجبور کرد که برم کسی رو پیدا کنم که این چیزها رو به من بصورت عمده بفروشه. و در نه سالگی، من در شهر سدبری می گشتم و محافظ پلاک ماشین رو خونه به خونه به خانواده ها می فروختم. و یکی از مشتری ها رو به وضوح یادم میاد بخاطر اینکه برای این مشتری ها کارهای دیگه هم می کردم. روزنامه می فروختم. و اون از من هیچ وقت روزنامه نمی خرید. ولی من مجاب بودم که اون رو متقاعد کنم که از من یک محافظ پلاک ماشین بخره. و اون گفت: "خوب، من نیاز ندارم." من گفتم: "ولی شما دو تا ماشین دارین..."-- اون موقع نه سالم بود. گفتم: " شما دو تا ماشین دارین که محافظ پلاک ندارن." اون گفت: "می دونم" گفتم: "یکی از پلاک های این ماشین مچاله شده." اون گفت: "بله، این ماشین زنمه." و گفتم: "چظوره که ما یکی رو روی پلاک جلوی ماشین زنتون رو تست کنیم تا ببینیم بیشتر دوام داره یا نه." می دونستم که دو تا ماشینه و هر کدوم دو تا پلاک دارن. اگه نتونستم برای چهارتاش بفروشم، حداقل یکیش رو تونستم. این رو در سن کم یاد گرفتم.

کتاب های کمیک معامله می کردم. وقتی ده سالم بود، بیرون خانه ییلاقی مان در Georgian Bay کتاب های کمیک می فروختم. و تمام ساحل رو با دوچرخه می رفتم و کتاب های کمیک رو از بچه های فقیر می خریدم. و بعد می رفتم به طرف دیگه ی ساحل و اونها رو به بچه های پولدار می فروختم. برای من واضح بود. ارزان بخرید، گران بفروشید. شما تقاضا از کسانی دارید که پول دارند. سعی نکنید که به بچه های فقیر بفروشید؛ اونها پول ندارند. بچه های ثروتمند دارند. به سراغ اونها برید. پس این واضح بود. الان به نظر رکود داریم. خوب، داشته باشیم. هنوز در اقتصاد آمریکا 13 بیلیون دلار در جریان است. بروید یک مقدار از اون رو نصیب خودتون کنید. من این رو در سن کم فهمیدم. همچنین فهمیدم که منابع رو نباید آشکار کرد، چون که بعد از چهار هفته که این کار رو می کردم حسابی کتک خوردم چون یکی از بچه های پولدار فهمید که کمیک ها رو از کجا می خرم و از این که پول خیلی بیشتری رو می داد راضی نبود.

من در ده سالگی مجبور شدم روزنامه برسونم. من حقیقتش روزنامه رسونی نمی خواستم، ولی در 10 سالگی، پدرم گفت: "این کسب و کار بعدی تو هست." نه تنها این یکی بلکه یک روزنامه دیگه هم باید می رسوندم، و بعد ازم خواست که یک نفر رو استخدام کنم که نصف روزنامه ها رو برسونه، من هم کردم، و بعد فهمیدم که انعام منبع اصلی پول بدست آوردنه. پس من انعام و پول روزنامه ها رو می گرفتم. و برای همه روزنامه ها این کار رو می کردم. اون یکی فقط بلد بود روزنامه رو برسونه. از اونجا فهمیدم که من می تونم پول در بیارم. در این مقطع، قطعا نمی خواستم به استخدام دربیام.

(خنده)

پدر من کارگاه تعمیر ماشین و صنعت داشت. و کلی قطعات ماشین در کارگاهش ریخته بود. اونجا فلز برنج و مس قدیمی بود. ازش پرسیدم با اینا چکار می خوای بکنی. گفت می خواد بندازشون بیرون. گفتم: "ولی کسی حاضر نیست برای اونا پول بده؟" اون گفت: "شاید" یادتون باشه اون موقع 10 سالم بود - 34 سال پیش من در اینها یک فرصت می دیدم. من می دیدم که در آشغال پول خوابیده. و واقعا با دوچرخه می رفتم و از کارگاه های تعمیر ماشین اینها رو جمع می کردم. و بعد یکشنبه ها پدرم من رو به یک مرکز بازیافت آهن پاره می برد و من اونا رو می فروختم. و فکر کردم این کار باحاله. عجیب اینکه، 30 سال بعد، ما شرکت بازیافت زباله رو تاسیس می کردیم. و از این راه هم پول درمیاریم.

من این جاسوزنی ها رو زمانی که 11 سالم بود ساختم. و این جاسوزنی ها رو برای مادرهامون در روز مادر ساختیم. و این جا سوزنی ها از گیره لباس ساخته شده-- که زمانی که لباس ها رو روی بند بیرون آویزون می کنید استفاده میشه. و این صندلی ها رو ساختیم. و من این بالشت ها رو داشتم که می دوختمشون. و می تونستید سوزن ها رو درونش بذارید. چون مردم خیاطی می کردند و به جاسوزنی نیاز داشتند. ولی چیزی که فهمیدم اینه که شما باید انتخاب داشته باشید. بنابراین تعداد زیادی از اونا رو با اسپری قهوه ای کردم. و وقتی دم خونه ها می رفتم، دیگه نمی گفتم "از من خرید می کنید؟" بلکه می گفتم "چه رنگی از اینها رو می خواهید؟" 10 سالم بود؛ بنابراین شما به من نه نمی گفتید. مخصوصا وقتی که دو رنگ دارید، قهوه ای یا بی رنگ. من این رو در سن کم یاد گرفتم.

من فهمیده بودم که کار دستی خیلی افتضاحه. بله، مثلا چمن زنی عمل بی رحمان ایه ولی چون من تمام تابستون مجبور بودم که چمن همسایه ها رو بزنم و پول بگیرم، یاد گرفتم که درآمد مجدد از یک مشتری عالیه. این که من یک بار سراغ این مشتری بیام، و هر هفته از همون فرد دستمزد بگیرم، بهتر از اینه که هر هفته یک گیره لباس به یک نفر بفروشم. چون بعد از یک بار فروش دیگه نمی تونید بفروشید. بنابراین من عاشق درآمد تکرار شونده ای شدم که در سن کم یاد گرفته بودم.

یادتون باشه که من اینطوری بار میومدم. اجازه نداشتم که شغلی داشته باشم. من توپ های گلف رو جمع میکردم، میرفتم زمین گلف و این کار رو می کردم. ولی متوجه شدم که یک تپه در زمین گلف ما بود، سیزدهمین حفره یک تپه بزرگ داشت. و مردم نمی تونستند وسایلشون رو بالا ببرند. پس من اونجا روی یک صندلی می نشستم و فقط وسایل افرادی که توپ جمع کن نداشتند رو حمل می کردم. من کیف توپ های گلف اونها رو بالا می بردم و اونا به من یک دلار می دادند. همزمان، دوستای من 5 ساعت کار می کردند تا کیف یکی رو حمل کنند و 10 دلار بگیرند. من با خودم فکر می کردم "این احمقانه است چون باید 5 ساعت کار کنی. این اصلا معنی نداره." باید یک راهی پیدا کنی که سریع تر پول دربیاری.

هر هفته، می رفتم مغازه سر کوچه و کلی نوشیدنی می خریدم. بعد می رفتم و اونا رو به پیرزن های 70 ساله ای که ورق بازی می کردند می فروختم. و اونا سفارش هفته بعدشون رو به من می دادند. و بعد من نوشیدنی رو می رسوندم و دو برابر پول می گرفتم. و من یک بازار متعلق به خودم داشتم. نیاز به قرارداد ندارید. فقط باید یک عرضه و تقاضا داشته باشید و مخاطبی که قبولتون داشته باشه. این خانم ها سراغ کس دیگه ای نمی رفتند چون از من خوششون میومد، و من این رو متوجه شده بودم.

من رفتم و توپ های گلف رو از زمین های گلف جمع می کردم. ولی بقیه توی بوته ها و چاله ها دنبال توپ گلف بودند. من می گفتم، چه احمقانه. اونها می رفتن توی چاله و هیچ کس توی چاله نمی ره. و من می رفتم توی چاله و می خزیدم و با انگشت هام توپ ها رو برمی داشتم. فقط اونها رو با دو پا برمی داشتم. نمیشه رو صحنه اجرا کردم. و توپ های گلف رو می گرفتم و توی مایو می انداختم و وقتی تموم میشد، چند صد تا از اونها داشتم. ولی مشکل اینه که کسی توپ گلف قدیمی نمی خواست. پس همه اونا رو بسته بندی کردم. 12 سالم بود. در سه نوع بسته بندی شون کردم. من توپ های Pinnacle و DDH داشتم که اون موقع عالی بودن. اینا رو به قیمت دو دلار برای هر کدوم می فروختم. بعد توپ های خوبی داشتم که ظاهر بدی نداشتند. اینها هر کدام 50 سنت بودند. و بعضی وقتها تا 50 تا از همین توپ ها می فروختم. و می تونستند از این توپ ها برای تمرین استفاده کنند.

و زمانی که مدرسه بودم، عینک آفتابی می فروختم، به بچه های مدرسه. این چیزیه که باعث میشه همه یه جورایی ازتون بدشون بیاد چون همیشه سعی می کنید از همه دوستانتون پول بگیرید. ولی می ارزید. من کلی عینک آفتابی فروختم. و وقتی مدرسه من رو منع کرد - مدرسه ازم خواستن برم دفتر و گفتن نمی تونم این کار رو بکنم - بنابراین رفتم پمپ بنزین ها و و کلی از اونا رو به پمپ بنزین ها فروختم و پمپ بنزین ها رو مجبور می کردم که به مشتریانشون بفروشن. عالی بود چون بازار فروش خرده فروشی داشتم. و فکر کنم 14 سالم بود.

و بعد تمام مخارج سال اول دانشگاهم در دانشگاه Carlton رو از طریق فروش خانه به خانه قمقمه دادم. می دونستید که میشه 40 اونس نوشیدنی و دو تا قوطی نوشابه توی قمقمه نگه داشت؟ که چی؟ آره، ولی میدونید چیه؟ اون رو در شلوارک تون می ذارید وقتی که میرین تماشای مسابقه فوتبال و مشروب مجانی دارید همه از اینها می خریدند. عرضه، تقاضا، فرصت بزرگ. حتی برای این ها مارک هم گذاشتم، پس اونا رو به قیمت 5 برابر هزینه اش می فروختم. علامت دانشگاه رو روش گذاشته بودم.

می دونید دیگه ما به بچه هامون آموزش می دیم و براشون بازی می خریم، ولی چرا برای اونا بازی نیاریم که، اگه بچه های کارآفرینند، که یه جورایی خصلت هایی که برای کارآفرینی لازمه رو در اونا تقویت بکنه؟ چرا به اونا یاد ندیم که پول هدر ندن؟ یادمه در شهر "بنف" در Alberta به خاطر این که یک پنی رو انداختم توی خیابون مجبورم کردن که برم وسط خیابون و پدرم گفت: "برو برش دار." گفت: "من سخت کار می کنم که پول دربیارم. نمی خوام یک بار دیگه هم ببینم که تو پول هدر میدی." و من اون درس رو تا به امروز یادم مونده.

پول تو جیبی عادت های بد رو به بچه ها یاد میده. پول تو جیبی، ذاتا به بچه ها یاد میده که به شغل و استخدام شدن فکر کنند. و کارآفرین منتظر چک منظم نیست. پول تو جیبی کودکان رو در سن پایین به گونه ای تربیت می کنه که منتظر چک و پرداخت منظم باشند. اگه می خواهید کارآفرین تربیت کنید، این روش از نظر من غلطه. کاری که من با بچه هام میکنم --من دو تا بچه هفت و نه ساله دارم - اینه که بهشون یاد میدم که دور خونه و حیات بگردند و دنبال وسایلی که باید تعمیر بشن باشند. و بیان و به من بگن که چیه. یا من میرم سراغشون و میگم، "می خوام که این تعمیر بشه." و بعد می دونید چکار میکنیم؟ مذاکره می کنیم. اونا میرن نگاه می کنند تا ببینند چیه. اما بعد ما در مورد اینکه برای چه کاری بهشون دستمزد بدم مذاکره می کنیم. بنابراین اونا دستمزد ثابت ندارند، بلکه اونا فرصت های بیشتری دارند که چیزهای بیشتری پیدا کنند، و مهارت مذاکره کردن رو یاد می گیرند. و مهارت پیدا کردن فرصت ها رو هم یاد می گیرند.

این جور چیزها رو باید یاد داد. هر دو تا بچه های من قلک دارن. 50 درصد پولی که درمیارن یا جایزه می گیرن میره توی حساب خانگیشون و 50 درصد دیگه میره توی حساب اسباب بازیاشون. هر پولی که میره توی حساب اسباب بازیا، می تونند هر طور که می خوان خرجش کنند. 50 درصدی که میره تو حساب خانگی، هر 6 ماه میره به بانک. با خودم میبرمشون بانک. هر سال تمام پولی که در بانک دارند رو میدن به کارگزار بورس. هر دو تا بچه 7 و 9 ساله ام از پیش از این کارگزار بورس داشتند. ولی من مجبورشون می کنم که عادت پس انداز کردن رو یاد بگیرن. من دیوونه میشم وقتی آدمای 30 ساله میگن: "شاید از حالا شروع کنم که در حساب بازنشستگی ام ذخیره کنم." لعنتی، تو 25 سال از عمرت رو از دست دادی. می تونید این عادت ها رو به بچه ها یاد بدید وقتی که اونا هنوز سختی احساس نمی کنند.

برای اونا هر شب قصه نخونید. مثلا چهار بار در هفته براشون قصه بخونید. و سه شب ازشون بخواهید که اونا قصه بگن. چرا مثلا ننشینید و چهار تا چیز مثل یک پیراهن قرمز، کراوات آبی، یک کانگرو، و یک لپ تاپ بهشون ندید و ازشون بخواهید که راجع به این چهار چیز قصه بگن. بچه های من همیشه این کار رو میکنند. این بهشون فروش رو یاد میده، بهشون خلاقیت رو یاد میده؛ بهشون یاد میده که رو پای خودشون فکر کنند. فقط این تیپ کارها رو بکنید و لذت ببرید.

بچه ها رو جلوی جمع ببرید و ازشون بخواهید که صحبت کنند، حتی اگه ایستادن در جلوی دوستانشون باشه و براشون بازی و سخنرانی کنند. اینا خصیصه های کارآفرینی اند که باید تغذیه شون کنید. بهشون نشون بدید که مشتری بد یا کارمند بد چه جوریه. بهشون کارمند بدخلق رو نشون بدید. وقتی که مشتری بد خلق می بینید، بهشون نشون بدید. بگین: "ضمنا، اون فرد کارمند بدیه." و بگید "اینا خوب ها هستند." (خنده) اگر به رستوران میرید و خدمات نامناسبی می گیرید، بهشون نشون بدید که خدمات مشتریان نامناسب چطوریه. (خنده) ما تمام این درس ها رو جلومون داریم، ولی از این فرصت ها استفاده نمی کنیم؛ بجاش برای بچه ها معلم خصوصی میگیریم.

تصور کنید اگه تمام خرت و پرت های بچه ها رو که تو خونه هست همین الان بگیرید، تمام اسباب بازی هایی که دو سالی هست به دردشون نمی خوره، و بگیم "چرا شروع نکنیم به فروختن بعضی از این وسایل توی Craigslist و Kijiji؟ و اونا هم وسایلشون رو بفروشن و یاد بگیرن وقتی که یک آدم حقه باز بهشون از طریق ایمیل پیشنهاد میده چطور متوجه بشن. اونا ممکنه سراغ حسابتون یا هر جای دیگه بیان. ولی بهشون یاد بدید که چطور قیمت رو تثبیت کنند، قیمت رو حدس بزنند، علامت ها رو نشونشون بدید. بهشون یاد بدید که چطور این کارها رو بکنند و پول دربیارن. بعد از پولی که درمیارن، 50درصدش میره به حساب خانگی شون 50 درصد میره به حساب اسباب بازیا. بچه های من عاشق این چیزان.

بعضی از ویژگی های کارآفرینی که باید در بچه ها تقویت بشن این ها هستند: نتیجه گرایی، استمرار، رهبری، درون نگری، همبسته بودن، ارزش ها. تمام این ویژگی ها رو در کودکان کوچک می بینید، و می توانید اونها رو تقویت کنید. به دنبال این طور چیزها باشید. دو تا ویژگی دیگه هم هست که می خوام حواستون بهش باشه که ما ازشون راحت نمی شیم. بچه ها رو بخاطر اختلال تمرکز درمان نکنید مگر اینکه واقعا، واقعا بد باشد. (تشویق) همین طور در مورد جنون و استرس و افسردگی مگر اینکه واقعا کشنده باشه. به اختلال دوقطبی لقب بیماری مدیران داده اند استیو جروتسون و جیم کلارک و جیم بارکسدایل همه این بیماری رو دارن و اونا Netscape رو خلق کردن. تصور کنید اگه به اونا ریتالین داده می شد چه می شد. اون موقع دیگه این دستاوردها رو نداشتیم، درسته؟ ال گور واقعا میرفت اینترنت رو اختراع می کرد.

(خنده)

این ها توانایی هایی هستند که باید در مدارس آموزش بدیم در کنار چیزهای دیگه. من نمی گم بچه ها رو مجبور کنید که نخوان وکیل بشن. ولی چطوره که کارآفرینی در مرتبه ی بالایی در کنار بقیه قرار بگیره. چون در اون فرصت های زیادی است.

من می خوام صحبتم رو با یک ویدئوی کوتاه تمام کنم. این ویدئو توسط یکی از کمپانی هایی که من بهشون مشورت می دم ساخته شده. این افراد. ویدئو راجع به بچه هاست. راجع به کارآفرینی. امیدوارم این ترغیبتون کنه که اون چیزی رو که از من شنیدید، بگیرید و کاری باهاش بکنید که دنیا رو تغییر بدید. [بچه ... "و فکر کردی می تونی کاری کنی؟"] [هنوزم می تونی.] [چون خیلی از چیزهایی که غیرممکن می پنداشتیم...] [رو میشه بهشون چیره شد] [چون اگر دقت نکردید، ما در جایی زندگی می کنیم] [که هر فرد می تونه تغییری ایجاد کنه] [گواه می خواهید؟] [فقط به آدم هایی که کشور ما رو به وجود آوردند نگاه کنید] [پدران ما، پدربزرگان ما، عمه ها، عموهای ما...] [مهاجر بودن، تازه واردانی که آماده بودند که موفق بشوند] [شاید با دست های خالی اومدن] [یا شاید هیچ چیزی جز] [یک ایده ی درخشان نداشتند] [این افراد متفکر بودن، عملگرا بودن...] [نوآور بودن...] [تا اینکه اسمش رو پیدا کردن...] [...کارآفرینی!] [اونا دیدگاه ما نسبت به اینکه چه چیزی ممکنه رو عوض کردند.] [اونا بصیرتی واضح دارند از اینکه زندگی چطور می تونه بهتر بشه] [برای همه ما، حتی زمانی که شرایط سخته.] [الان، سخته که ببینیم...] [وقتی که دید ما به خاطر موانع به هم ریخته باشه.] [اما تلاطم فرصت هم خلق میکنه] [برای موفقیت، دستیابی، و ما رو وادار میکنه تا...] [روش های جدید انجام دادن کارها رو کشف کنیم] [حالا شما بدنبال چه فرصتی میرید و چرا؟] [اگه کارآفرین هستید] [می دونید که مخاطره، پاداش کار نیست.] [نه. پاداش کار نوآوری های پیشران هست که...] [زندگی آدم ها رو تغییر میده. اشتغال آفرینی می کنه.] [رشد رو تغذیه میکنه.] [و دنیا رو بهبود میده.] [کارآفرین ها همه جا هستند.] [اونا کسب و کارهای کوچکی رو می گردونند که حامی اقتصاد ما هستند،] [ابزاری که به شما کمک می کنند...] [تا با دوستانتون، خانواده و همکارانتان در تمام دنیا در تماس باشید.] [و اونا روش های جدید برای کمک به حل قدیمی ترین مسائل جامعه رو پیدا میکنند.] [آیا فرد کارآفرینی رو می شناسید؟] [هر کسی می تونه کارآفرین باشه...] [حتی... تو!] [پس فرصت رو غنیمت بشمرید تا شغلی که همیشه دوست داشتید خلق کنید] [کمک کنید تا اقتصاد درمان بشه] [تغییری ایجاد کنید.] [کسب و کارتان رو به مراحل موفقیت بالاتر برسونید.] [اما از همه مهم تر،] [یادتون بیاد زمانی رو که بچه بودید...] [که همه چیز ممکن بود] [بعد به آرامی، اما با عزم به خودتان بگید:] ["هنوز هم ممکنه."]

خیلی ممنون که از من دعوت کردید.

برای دریافت کلیپ این سخنرانی می توانید به نشانی زیر مراجعه کنید:

http://www.ted.com/talks/lang/per/cameron_herold_let_s_raise_kids_to_be_entrepreneurs.html

 

لطفا دقت شود

از کلیه دانشجویان محترم تقاضا می شود که نشانی وبلاگ خود را ایمیل بزنند، نه اینکه در بخش نظرات یا تماس با من در وبلاگ پیام دهند. ضمنا نام خود و نام مرکز آموزش درج شود. لطفا دقت شود که موارد خواسته شده رعایت گردد.           با تشکر

موضوع پروژه اول دانشجویان مرکز فرهنگ و هنر واحد 4 بابل

باسلام و احترام

دانشجویان گرامی لطفا پس از ساخت وبلاگ خود ( روش ساخت آن در پایین همین صفحه اشاره شد) پروژه مورد نظر را در آن درج کنید و نشانی وبلاگ را به آدرس الکترونیکی:

ghorbani_uast@yahoo.com

ایمیل بزنید. حتما در موضوع (subject) ایمیل نام خود و نام مرکز آموزشی خود را بنویسید. ضمنا مهلت انجام پروژه تا روز سه شنبه 6 دسامبر 2011 می باشد. در صورت داشتن هر گونه ابهام از طریق همین آدرس الکترونیکی اطلاع رسانی نمایید.

موفق باشید. با تشکر

نام خانوادگی

موضوع تحقیق

آهنگری

یک روش برای طراحی آرم موفق تجاری

مهدی اخوان بازگیر

اقتصاد دیجیتال ، مفهوم و آثار آن

زینب اخوان بازگیری

شروع کسب و کار

اژدری

فرایند آشنا سازی ، قبل از شروع به کار

امیرپور

اصول سرمایه گذاری بلند مدت

باباعلی زاده

عناصر تصمیم گیری در انتخاب شغل

باباعلی نیا

چرا کارکنان گوگل در هنگام کار دمپایی به پا می کنند

برزگر

هر شخص قبل از شروع کسب وکار باید بداند که در کدام شهر چه فرصت شغلی وجود دارد

پاشنا

ده توصیه برای فرونشاندن عصبانیت در بگو مگوهای روزمره

پناهنده

نانوتکنولوژی چیست؟

پهلوان

افراد خلاق چه ویژگی هایی دارند؟

پیرفیروزجائی

جایگاه بنگاههای کوچک و متوسط در بازار

خانلرزاده

نقش مدیریت فراگیر

خزدوز

توسعه اقتصادی چیست؟

خلیلی

آشوکا چیست؟

زینعلی

چگونگی حفظ مشتریان اینترنتی

شریفی

چگونه سایت خود را چسبناک کنیم

شعبان نیا

آیا بنرهای شما با مشتریان ارتباط برقرار می کنند؟

راضیه شعیری

خود ارزیابی

محمد رضا شعیری

کارآفرینی و نقش فناوری اطلاعات در آن

شفیعی

اندیشه های بنیانگذار سونی

صالحی

ده اشتباه متداول که قابلیت سود دهی را کاهش می دهد

عباسی

تجارت الکترونیک

قاسمی

بازاریابی از طریق اینترنت چه فوایدی دارد

قاسمی فرد

چگونه تولیدات دیگران را بفروشیم

قلی پور

بخشی از زندگینامه دکتر محمود حسابی

قنبرنژاد

کارآفرینی زنان

کیائی

تکنیک افزایش خلاقیت شکوفه نیلوفر آبی

محمدنیا

تکنیک افزایش خلاقیت pmi

مسیبی

تکنیک افزایش خلاقیت استخوان ماهی

مهرداد

هفت قانون طلایی کار

میرمحمدنژاد

ابزارهای تبلیغات دراینترنت

نورعلی نیاء

تعریف بنگاههای کوچک و متوسط

آزادی

انواع بازار و مشتری های آن

استوار

طرح کسب و کار چیست؟

اسلامی

تاریخچه شرکت سونی

اسماعیل نژاد

تاریخچه شرکت مایکروسافت

اصغرنژاد

تاریخچه شرکت تویوتا

امامی

تاریخچه شرکت اپل

حاجی آقازاده

تاریخچه شرکت ال جی

حبیب پور

کسب و کارهای خانگی

زهرا حسینی

تعریف فرانشیز

خادم لو

تجارت خانوادگی

ساجده درزیکلائی

شش گام موثر در مدیریت بحران

مروارید درزیکلائی

انکوباتورها و توسعه کارآفرینی

دریای لعل

تعریف خلاقیت و نوآوری

دیباتن

تاریخچه کارآفرینی

رزاق پور

ویژگی کارآفرینان

رضائی

انواع کسب و کار

شکری

فرهنگ کار در اسلام

علی آبادی

رموز بلندآوازگی شرکت های چینی

علی پور

ده استراتژی برای داشتن یک شروع خوب

فرقانی

اندیشه های بیل گیتس

قانع

جهانی شدن چیست؟

قلی زاده گاوزن

چطور از سرمایه خود استفاده کنید

کرباسچی

تفاوت بین بازاریابی و آگهی تبلیغاتی

گنجعلی

انواع بازاریابی

مهدی قلی زاده میری

بازار چیست؟

مهدی نیا

بازار هدف چیست؟

مهری

انواع روشهای تبلیغاتی

میرمحسنی

بورس یعنی چه؟

هاشمی

نکات سخنوری و فن بیان

هراسانی

تکنیک محک زدن رقبا

یحیی زاده

مشتریان به دنبال چه هستند؟

یحیی نتاج

اصول بازاریابی تلفنی

رمضانی

کایزن

رایجی

مدیریت ارتباط با مشتری

مرندی

ده راهکار برای کاهش مخارج روزانه

باقری

به ده دلیل مردم از شما خرید نمی کنند

سیده زهرا حسینی راد

فرهنگ کارآفرینی

مسیبی

دلایل شکست کسب و کارهای کوچک و متوسط

موضوع پروژه اول دانشجویان مرکز سازه های سنگین

باسلام و احترام

دانشجویان گرامی لطفا پس از ساخت وبلاگ خود ( روش ساخت آن در پایین همین صفحه اشاره شد) پروژه مورد نظر را در آن درج کنید و نشانی وبلاگ را به آدرس الکترونیکی:

ghorbani_uast@yahoo.com

ایمیل بزنید. حتما در موضوع (subject) ایمیل نام خود و نام مرکز آموزشی خود را بنویسید. ضمنا مهلت انجام پروژه تا روز جمعه 2 دسامبر 2011 می باشد. در صورت داشتن هر گونه ابهام از طریق همین آدرس الکترونیکی اطلاع رسانی نمایید.

موفق باشید. با تشکر


نام خانوادگی

موضوع تحقیق

 ترابی

کایزن

 ملکی فرد

مدیریت ارتباط با مشتری

 صفر نژاد

ده راهکار برای کاهش مخارج روزانه

  فاطمه حسینی 

به ده دلیل مردم از شما خرید نمی کنند

 اسدیان

فرهنگ کارآفرینی

 باقرزاده

کارآفرینی و نقش فناوری اطلاعات در آن

 حاجیان 

جایگاه بنگاههای کوچک و متوسط در بازار

 درویشی

نقش مدیریت فراگیر

 سنجابی

توسعه اقتصادی چیست؟

 طاهره عباسی

آشوکا چیست؟

 عبدی

اندیشه های بنیانگذار سونی

 فاطمه محمدی

ده اشتباه متداول که قابلیت سود دهی را کاهش می دهد

 نظری

تجارت الکترونیک

 مازندرانی

بازاریابی از طریق اینترنت چه فوایدی دارد

 موسی زاده

چگونه تولیدات دیگران را بفروشیم

 نمایان

هفت قانون طلایی کار

 اکبری

ابزارهای تبلیغات دراینترنت

 مومن پور

تعریف بنگاههای کوچک و متوسط

 پناهی

انواع بازار و مشتری های آن

 ادیانی

طرح کسب و کار

 همت اله صادقی

کسب و کارهای خانگی

 اذعانی 

فرانشیز

 شبستانی

تجارت خانوادگی

 عسکری 

شش گام موثر در مدیریت بحران

 کریمی مله

انکوباتورها و توسعه کارآفرینی

 سیدرسول حسینی

رموز بلندآوازگی شرکت های چینی

 صدر

ده استراتژی برای داشتن یک شروع خوب

 محمدنژاد 

اندیشه های بیل گیتس

 میرشفیعی

جهانی شدن چیست؟

 آرون

چطور از سرمایه خود استفاده کنید

 بهزادنیا

بورس یعنی چه؟

 خرم

نکات سخنوری و فن بیان

 دوستی

تکنیک محک زدن رقبا

 روحی

اصول بازاریابی تلفنی

 شعبان پور

مشتریان به دنبال چه هستند؟

 صالحی

عناصر تصمیم گیری در انتخاب شغل

 طریقتی

چرا کارکنان گوگل در هنگام کار دمپایی به پا می کنند

  امیر عباسی

هر شخص قبل از شروع کسب وکار باید بداند که در کدام شهر چه فرصت شغلی وجود دارد

 محمد عباسی

ده توصیه برای فرونشاندن عصبانیت در بگو مگوهای روزمره

  امید محمدی

نانوتکنولوژی چیست؟

 نیکخو

یک روش برای طراحی آرم موفق تجاری

 اسمعیلی

اقتصاد دیجیتال ، مفهوم و آثار آن

 یعقوبی

تفاوت بین بازاریابی و آگهی تبلیغاتی

 ایزدی

فرایند آشنا سازی ، قبل از شروع به کار

 خزائی

اصول سرمایه گذاری بلند مدت

 سلطانی 

چگونگی حفظ مشتریان اینترنتی

 سمیه صادقی

چگونه سایت خود را چسبناک کنیم

 جلالی

آیا بنرهای شما با مشتریان ارتباط برقرار می کنند؟

 عظیمی

خود ارزیابی

 سیدطالبی

افراد خلاق چه ویژگی هایی دارند؟

 سیه چهره

بخشی از زندگینامه دکتر محمود حسابی

 صباغ

کارآفرینی زنان

 فلاح نژاد

تکنیک افزایش خلاقیت شکوفه نیلوفر آبی

 علی آبادیان

تکنیک افزایش خلاقیت pmi

 رحیمی

تکنیک افزایش خلاقیت استخوان ماهی

 نوروزی

تاریخچه شرکت سونی

 نوری

تاریخچه شرکت مایکروسافت

 یوسفیان

تاریخچه شرکت اپل

من ، تو ، او

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت

روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود؟؟؟

آموزش ساخت وبلاگ

در این بخش قصد دارم شما را با نحوه ساختن وبلاگ در یکی از بزرگ‌ترین سایت‌هایی که خدمات وبلاگ رایگان را ارائه می‌دهند آشنا کنم. برای اینکار سرویس‌های مختلفی مثل Persianblog.ir ، blogger.com ، mihanblog.com و Blogfa و ... وجود دارند.


برای ساخت وبلاگ، مراحلی را که در این آموزش گفته شده است به ترتیب انجام دهید:

-برای مثال: ابتدا وارد سایت بلاگفا شوید . اگر آدرس آن را نمی‌دانید از طریق لینک زیر این کار را انجام دهید(یعنی روی این نشانی رفته و زمانی که شکل ماوس بصورت علامت دست درآمد کلیک کنید):

www.Blogfa.com


- پس از وارد شدن به سایت بلاگفا همان گونه که ملاحظه می کنید این سایت توضیحاتی را در مورد خدماتی که این سرویس دهنده در اختیار شما قرار می‌دهد شرح داده که اگر برای اولین بار است که از این سرویس استفاده می‌کنید خواندن این توضیحات به شما توصیه می‌شود.

 

 

پس از خواندن این توضیحات بر روی دکمه‌ «ایجاد وبلاگ جدید» کلیک نمایید تا مراحل ساخت وبلاگ شما شروع شود:

- اکنون وارد صفحه‌ای می‌شوید که فیلدهایی (خانه‌های سفید رنگ و خالی که برای وارد کردن و نوشتن اطلاعات شما درون آنهاست) قرار داده شده است که شما باید آنها را به دقت تکمیل نمایید.

- همان گونه که مشاهده می‌کنید اولین فیلد، فیلد نام کاربری می‌باشد

 

نام کاربری، هم به عنوان اسم وبلاگ شما و هم به عنوان نام کاربری برای ورود به کنترل‌پنل شما لحاظ می‌شود پس در انتخاب آن دقت کنید چون انتخاب یک نام مناسب و مرتبط با فعالیت وبلاگ شما می‌تواند نقش بسیار موثری در پا گرفتن وبلاگ شما داشته باشد.
- این نام کاربری تنها می‌تواند شامل حروف انگلیسی و عدد باشد و حروف فارسی را پشتیبانی نمی‌کند.
- توجه نمایید که این نام دیگر قابل تغییر نمی‌باشد

- پس از تکمیل فرم، آدرس وبلاگ شما به این صورت خواهد بود http://username.blogfa.com

- فیلد شماره دو، فیلد کلمه عبور می‌باشد که به عنوان کلمه عبور وبلاگ شما در نظر گرفته می‌شود در انتخاب آن دقت کنید که نه آنقدر ساده باشد که هر کسی قادر به پیدا کردن آن باشد و نه آنقدر طولانی و سخت که خودتان هم یادتان نماند.
بهتر است که کلمه عبورتان تلفیقی از حروف ( لاتین ) و عدد باشد تا امنیت آن بیشتر شود و بیشتر از 8 کاراکتر باشد برای مثال کلمه‌های عبور زیر را هرگز استفاده نکنید :
123456789
987654321
1234
abcd و غیره

فیلد بعدی هم همان طور که از اسمش مشخص می‌باشد باید کلمه عبور را دوباره وارد کنید دقیقا همان کلمه‌ای را تایپ کنید که در فیلد قبلی تایپ کردید، دقت کنید که کلمه عبور به کوچک یا بزرگ بودن حروف حساس می‌باشد. در ضمن کلمه عبور می‌تواند شامل این کاراکتر ها نیز باشد: _ ( ) ^ % $ # @ ! = + \ \ { } / . , [ ] )



- فیلد بعدی عنوان وبلاگتان می‌باشد که در بالای مرورگر و بالای سایتتان نمایش داده می‌شود. باز هم سعی کنید اسمی را انتخاب نمایید که به فعالیت وبلاگ شما نزدیک‌تر باشد. این نام برای موتورهای جستجو خیلی مهم است. نسبت به آن می‌فهمند که موضوع وبلاگ شما چیست...

 



- نوبت به فیلد بعدی یعنی نام نویسنده می‌رسد که نام خودتان یا نام کسی که برای او دارید وبلاگ می‌سازید را وارد نمایید. این اسم می تواند اسم واقعی شما یا اسم مستعار شما باشد تصمیم آن به عهده شما می‌باشد.



- بعد از نام نویسنده در فیلد بعدی باید شرح مختصر و کوتاهی را از وبلاگ خود بنویسید که از این عبارات موتورهای جست و جو گر استفاده می‌کنند تا بفهمند که کلمات جست و جو شده و خواسته شده از آنها در وبلاگ شما وجود دارند و به وبلاگ شما مرتب هستند یا نه پس به دقت آنها را پر کنید و سعی کنید واقعا کلمات یا عباراتی را در آن بنویسید که در وبلاگ شما موجود باشد . سعی کنید این فیلد را با کلمات پر نمایید و کلمات را با کاما از یکدیگر جدا نمایید تا جملات طولانی این طوری نتیجه بهتری می‌گیرید مثلا: ساخت وبلاگ ، بلاگفا ، آموزش ساخت ، آموزش تا اینکه بنویسید: آموزش ساخت وبلاگ در بلاگفا



- در این قسمت باید ایمیل خصوصی خود را وارد نمایید که به هیچ عنوان به کاربران وبلاگ نشان داده نخواهد شد و پس از ثبت نام ایمیلی به آن فرستاده می شود که در آن از طرف مدیریت بلاگفا به خاطر ثبت نام در بلاگفا از شما قدر دانی می شود و نام کاربری و کلمه عبورتان به آن فرستاده می شود تا اگر آنها را فراموش کردید نام کاربری و کلمه عبورتان را داشته باشید پس حتما ایمیل خود را در این قسمت وارد نمایید و از ایمیلی که به آن فرستاده می شود به خوبی نگه داری کنید چون اگر نام کاربری و کلمه عبورتان را افراد دیگری بدانند می توانند وارد قسمت مدیریت وبلاگ شما شوند و از طرف شما پست های نا مربوط ارسال کنند و حتی کلمه عبورتان را تغییر دهند و دیگر شما به وبلاگتان دسترسی نخواهید داشت

 

 



- در این فیلد یعنی "ایمیل نویسنده" ایمیلی را باید وارد نمایید که کاربران توسط آن می‌توانند با شما در ارتباط باشند و به تمامی کاربران نمایش داده می‌شود.


- در فیلد "منطقه زمانی" باید زمان خود را بر حسب GMT تنظیم نمایید که برای کاربران ایرانی به طور پیش فرض تهران GMT 3:30 انتخاب شده می‌باشد اگر تنظیم نیست آنرا تنظیم کنید.

- در فیلد "تعداد پست‌ها در صفحه نخست" همان طور که از اسم آن پیداست باید تعداد پست‌هایی را که می‌خواهید در صفحه نخست وبلاگ شما نمایش داده شوند انتخاب نمایید. بهتر است تعداد آنها از 17 تا بیشتر نباشد چون باعث سنگین شدن وبلاگ شما در نتیجه دیرتر بارگذاری ( لود شدن ) می‌شود که باعث کاهش بازدید کنندگان وبلاگتان خواهد شد.

 

- در فیلد بعدی شما می توانید نحوه نمایش تاریخ پستها را تنظیم نمایید بدین صورت که شما وقتی پستی را به وبلاگتان ارسال می‌کنید خود سیستم بلاگفا تاریخ پست شدن آن مطلب به وبلاگ شما را درج می‌نمایید که از میان نمونه‌های ارائه شده می‌توانید به دلخواه یکی را انتخاب نمایید.

- این فیلد همانند فیلد قبلی ساعت درج مطلب در وبلاگ شما را به طور خود کار ثبت می‌کند و نمایش می‌دهد. شما می‌توانید در این قسمت نحوه نمایش زمان پست‌ها را به دلخواه خود تنظیم نمایید.


- فیلد بعدی که باید تنظیم شود فیلد نحوه نمایش تاریخ آرشیو می‌باشد که شما باید مشخص کنید که این قسمت از وبلاگ شما به صورت عددی نمایش داده شود و یا به صورت حروف.


- فیلد بعدی که باید تنظیم شود فیلد نحوه آرشیو مطالب وبلاگ می‌باشد وقتی شما وبلاگی را ثبت می‌کنید سیستم بلاگفا به طور خود کار آرشیوی از مطالب شما را تهیه می‌کند که در این قسمت شما می‌توانید سیستم را تنظیم کنید که آرشیو شما را به صورت هفتگی نمایش دهد یا ماهانه:

 



- در قسمت آخر نیز 6 بند از قوانین بلاگفا درج شده است ، پس از خواندن آنها دکمه قبول قوانین سایت و ایجاد وبلاگ را کیلک نمایید تا مراحل ساخت وبلاگ شما به انتها برسد و اگر در پر کردن فیلدها اشتباهی نکرده باشید خوش آمد گویی شما و نام وبلاگ شما به نمایش در می‌آید در غیر این صورت سیستم جاهایی را که شما اشتباه پر کردید را با علامت و نوشته‌هایی فرمز رنگ جلوی همان فیلد‌ها راهنمایی می‌کند به همین راحتی شما توانستید یه وبلاگ بسازید.

 

 



حال دوباره به صفحه اصلی سایت بلاگفا بروید و در قسمت نام کاربری و کلمه عبور ، نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید و وارد قسمت مدیریت بلاگ خود شوید

 



به شما تبریک می گوییم شما از این به بعد صاحب یک وبلاگ شدید و می‌توانید تجربیات، خاطرات و حرف‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارید. [فراموش نکنید که همیشه به مخاطبان خود امید بدهید. مطالب خوب و علمی بنویسید نه مطالب منفی و نامیدکننده :) ]

اعلام نشانی وبلاگ

دوستان عزیز

در صورت ساخت وبلاگ لطفا نشانی آنرا به صورت ایمیل یا در بخش نظرات در انتهای هر پست(متن)  یا در ستون سمت چپ این وبلاگ در بخش تماس با من وارد نمایید.